غریبه آشنا

بزودی غریبه ها آشنا میشوند وآشنا ها غریبه

غریبه آشنا

بزودی غریبه ها آشنا میشوند وآشنا ها غریبه

وقتی هیچ کس نیست که باشد

 

 

وقتی هیچ کس نیست که باشد .

وقتی هر کس که هست نیست .

وقتی کسی میخواهد باشد و تو نمی خواهی .

آنوقت چیزی را می خوانی .

طلب می کنی از یک قدرت کامل که می تواند همه چیز را تغییر دهد .

به اسامی مختلف میخوانی اش

خدا – رب – مهربون – اوستا کریم و اسمهای ساختگی بسیار

و می رسی به همین

 

الهی و ربی من لی غیرک

 

انتظار معجزه داری

فکر میکنی همه چیز حل می شود

اما باز هم به در بسته می خوری .

آرام می شوی

آرام نمی شوی

انگار جزئی از برنامه است

و تو عجز ولابه می کنی

اما همین است

وقتی همین بوده ،هست و خواهد بود

بهتر است سکوت کنی

حتما که او بینای قادر است

و حتما که میتواند همه چیز را مرتب کند

اما

اما

همه زندگی من شده است این اما ،

که چرا کاری نمی کند؟

عدالت چیست ؟

و خدا چرا کاری نمی کند؟

اگر قرار نبوده است کاری بکند،

 پس چرا این همه آیه که بخوانید مرا تا استجابت کنم شما را

خدایا پایین بیا از عرش کبریاییت

و پاسخ بده سئوال های بی جواب را

تو کجا هستی؟

در کدامین بستر گرم خفته ای که هر چه میخوانمت بر نمی خیزی

یا من کورم یا تو اینقدر بزرگی که باید دور تر بایستی تا ببینمت

بیا و با من سخن بگو

نه از کتاب

و نه با واسطه

بیا و بگو بدون نشانه ها بدون  برهان ها بدون استدلال ها

تو هستی میدانم

اما به چه کاری مهم تر  نشسته ای که به داد نمی رسی 

اگر بدانم راحت می شوم

حداقل می دانم که تکلیفم چیست

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نرگس سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:42 ب.ظ

قرار نیست خدا کاری بکند .روال زندگی همین است
و به قول شما باید نظاره کرد و گفت : این نیز بگذرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد