غریبه آشنا

بزودی غریبه ها آشنا میشوند وآشنا ها غریبه

غریبه آشنا

بزودی غریبه ها آشنا میشوند وآشنا ها غریبه

چرا خدا به داد ما نمیرسد

ای ستاره ای ستاره غریب
ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمیرسد
ما صدای گریه مان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمرسد

باز هم صدا میکنم اما انگار خبری نیست ،

از صدای مرده ای هم ردپایی نیست

دلم مخواهد بدانم آیا صدای مرا میشنود؟
آیا او میداند که با من چه کرده است؟

 آه خدایا سخن بسیار است و تو همچنان خموش

میپرسم جواب نمیدهی!

کفر میگویم  تلافی میکنی!

به دیگران کمک میکنم محتاجم میکنی !

به خود لعنت میفرستم به من میخندی!

از تو شکایت میکنم  به درد مبتلایم میکنی!

دیگرنمیدانم با تو باید چکار کرد !

با تو فهر میکنم به من لج میکنی و اوضاع بدتر میشود!

هر سازی که زدی من رقصیده ام

اما انگار باز هم صدایی نیست

صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ
ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:48 ب.ظ http://akharinharfa.blogsky.com/

ببخشید... امروز خیلی پرحرفی کردم...
ده تا از پست‌هات رو علی رغم اینکه دلم می‌خواست٬ نخوندم...
گذاشتم برای بعد... حیفِ یه‌ دفعه! دوست دارم لقمه لقمه و آروم بخونم...

فردا برمی‌گردم...

ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد